شاید نیاز تعلق داشتن
به یک جمع بزرگتر،
باعث شده گاهی دلم بخواد
یه جمعی از دوستانم برام تولد بگیرند.
اما شایدم این یه توقع خیلی زیادی باشه.
تولد امسالم مهدیار کنارم بود.
اومد دنبالم و رفتیم بالای قزوین.
جایی که کوه بود و درخت و مه!
ازش ممنونم و امیدوارم به مراد دلش برسه
یه چیزی بگم: من خیلی قانعام.
اگه مثلا روز تولدم بیهوا میومدی
جلو در مغازه تا ببینمت.
به همین راحتی میتونم از ته دل خوشحال بشم!
ممنونم از عزیزانم، که همیشه منو یادتونه!
درباره این سایت